افطار
دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ق.ظ
به دنبال یک لقمه نان
آقا امشب واسه من و 2 تا از دوستام یه سری جرایانات پیش اومد به این قرار:
توی خونه نشسته بودیم قبل افطار گفتیم بزنیم بیرون افطار رو بیرون باشیم،اما چشاتون روز بد نبینه با دهن روزه حدود 5کیلومتر راه رفتیم،توی یه شهر خوب!!!هر جا میرفتیم کل رستوران رزرو شده بود یا بسته بود،یه جا هم رفتیم طرف چنان برخوردی با گارسون اونجا انجام داد که ما ترسیدیم،عطایش را به لقایش بخشیده و فرار را بر قرار ترجیح دادیم،خلاصه سرتون رو درد نیارم بالاخره از این سر شهر رفتیم اون سر شهر یه جایی پیدا کردیم و افطار کردیم،اما ساعت10:10دقیقه بود و ما با بی میلی و خستگی غذا را خوردیم و را افتادیم به سمت خانه.که یه بارون مشت هم نصیبمان شد،هوا یهویی سرد و ...
نتیجه:
1-غذایتان را در خانه درست کنید و بخورید.
2-به این جور شهرهای خوب اعتماد نکنید.
3-پیاده روی و افطار همخوانی ندارد.
4-به اشتباهات خود اعتراف کنید.
5-از تجربه دیگران استفاده کنید.
بنده عادت به نوشتن خاطرات شخصی ندارم اما این یکی نوبرش بود.
۹۳/۰۴/۲۳
تا جایی دعوت نشدین برا افطار بیرون نرین!