حرف خون

هدیه ایی از جنس درد و آگاهی

حرف خون

هدیه ایی از جنس درد و آگاهی

حرف خون

آنچه مرا به حرکت وادار می کند علم به چیزی نیست،اضطرار به آن است،احتیاج به آن است.

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
نویسندگان

افطار

دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ق.ظ
به دنبال یک لقمه نان
آقا امشب واسه من و 2 تا از دوستام یه سری جرایانات پیش اومد به این قرار:
توی خونه نشسته بودیم قبل افطار گفتیم بزنیم بیرون افطار رو بیرون باشیم،اما چشاتون روز بد نبینه با دهن روزه حدود 5کیلومتر راه رفتیم،توی یه شهر خوب!!!هر جا میرفتیم کل رستوران رزرو شده بود یا بسته بود،یه جا هم رفتیم طرف چنان برخوردی با گارسون اونجا انجام داد که ما ترسیدیم،عطایش را به لقایش بخشیده و فرار را بر قرار ترجیح دادیم،خلاصه سرتون رو درد نیارم بالاخره از این سر شهر رفتیم اون سر شهر یه جایی پیدا کردیم و افطار کردیم،اما ساعت10:10دقیقه بود و ما با بی میلی و خستگی غذا را خوردیم و را افتادیم به سمت خانه.که یه بارون مشت هم نصیبمان شد،هوا یهویی سرد و ...
نتیجه:
1-غذایتان را در خانه درست کنید و بخورید.
2-به این جور شهرهای خوب اعتماد نکنید.
3-پیاده روی و افطار همخوانی ندارد.
4-به  اشتباهات خود اعتراف کنید.
5-از تجربه دیگران استفاده کنید.

بنده عادت به نوشتن خاطرات شخصی ندارم اما این یکی نوبرش بود.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۲۳
علی قربانی

نظرات  (۴)

۲۵ تیر ۹۳ ، ۱۶:۳۹ خلوتگه راز
تجربه خوبی بود! دیگه کسی تکرارش نمی کنه
تا جایی دعوت نشدین برا افطار بیرون نرین!
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
اللهم بحق هذا القرآن و بحق کل مؤمن مدحته فیه،خلّص مالک هذا الوبلاک من ذلک المدینة


اللهم خلصنا من ******* جمیعا
۲۸ تیر ۹۳ ، ۲۳:۳۴ ح مثل حجاب
عالی بود...
یادش بخیر 
ولی من باز دوست دارم  همون شرایط دوباره پیش بیاد  
ولی امان از روزگار  
دشمن نزدیک و نزدیکتر 
دوست دورو دورتر ..........

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی